پندی از داستان هزارو یک شب
چند روز پیش داشتم قصه های هزار و یک شب را گوش میدادم به قصه ای رسیدم
خلاصه آن داستان این بود که (نه 9) درویش بودند که همه از چشم راست نابینا بودند وهمه هم چشم راستشون را در یک واقعه از دست داده بودند که یکی یکی و بعد از رسیدن به همدیگر و تعریف داستان زندگی شان دوست میشوند تااینکه شاهزاده ای به آنها میرسد چیزی از آنها طلب میکند ولی آنها به نیاز او نه میگویند چونکه آن همان چیزی بوده که آنها از آن اسیب دیده بودند ولی او اصرار میکند پس در نتیجه انها راضی میشوند وبه او میگویند اگر هر خطری برایت پیش بیاید پای خودت هست او هم که جوان ماجرا جو است قبول میکندکه اگر در این سفر صدمه ای دید مقصر کسی غیر از خودش نیست
من ازاین داستان نتیجه ای گرفتم این که اگر کسی مانند شما در راهی که شما رفته اید بخواهد برود
اجازه دهید که او هم مثل شما تجربه کسب کند البته شاید آن تجربه سخت باشد ولی شما هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید چون طرف مقابل شما هم مانند شما ست که در گذشته کله ی داغی داشتید . نه میتوان ان را نصیحت کرد نه میتوان ان را سفارش کرد فقط شاید بتوانید برای او دعا کرد ولی بهتر است که شما پندهای خود را بدهید هر چند او دادو بیداد کند و آبروریزی کند
مواد لازم
روغن ،رب گوجه فرنگی،پیاز،زعفران،مرغ،زرشک،کشمش،گردو،آلباخارا،
طرز تهیه
ابتدا پیازداغ گرفته بعد 2 تا قاشق برنج(که قبلا آن را به صورت کته در آورده)اضافه میکنیم در مرحله بعد آب زعفران را اضافه میکنیم اجازه میدهیم تا با هم کاملا مخلوط شوند بعدزرشک،کشمش،گردو،آلباخارا را به محتویات اضافه میکنیم و آن را کناری گذاشته بعد مرغ را نمک زده و مواد را در آن میگذاریم بعد رب را در روغن سرخ کرده و مرغ را در آن میگذاریم( ولی آب آن باید خیلی کم باشد)
مواد لازم
مرغ 2سینه
تخم مرغ 3عدد
خیارشور 500 گرم
هویج 3عدد
نخود فرنگی مقدار
ماست
سرکه
سس ماینوز
ابتدا مرغ را پخته بعد آن را ریز ریز میکنیم تخم مرغ و هویج را که به صورت آبپز در آوردیم را درآن رنده میکنیم بعد نوبت خیار شور است (بعضی افراد آن را رنده میکنند )ولی من ترجیع میدهم که آن را نگین نگین کنم تا جلوه ی بیشتری به غذا بدهد حالا نوبت نخود فرنگی است آن را به مخلوطمان اضافه میکنیم سپس ماست سرکه و سس ماینوز را اضافه میکنیم وبعد هم در ظرف مورد نظر میکشیم و با تخم مرغ قاچ شده و چیپس آن را تزیین میکنیم بعد هم میل میکنیم