ـق بـــه خـــداونـــد مـــتــعــال!
صبر و شکیبایی
تعبیر و تفسیر
صبر در لغت به معنای خویشتن داری و حبس نفس است بر چیزی که عقل و شرع آنرا اقتضا می کند یا نهی میکند.
سوال
.وقتی برای دو نفر مشکلی پیش می آید وکاری ازدست انها بر نمی اید فرق ان کسی که صبر می کند و و کسی که صبرنمی کند در چیست؟ کسی که صبر میکند سینه او تنگ نمی شود.و خاطر او پریشان نمی گردد.آرامشی که قبل از حادثه داشته، از بین نمی رود .پس زبان خود را از شکایت نگاه می دارد.واعضاى خود را از حرکات ناهنجار محافظت می کند.و این صبر در شداید است که ضد آنجزع است ولی کسی که صبر نمیکند. در حقیقت عنان خود در مصیبت و بلا به فریاد کشیدن و آه وناله کردن و جامه دریدن و بر خود زدن رها میکند.بلکه داخل جزع است درمصائب دلتنگ میشود و ملول و پریشان خاطر و عبوس می گردد.
صبر به معنای مقاومت، پایمردی، برخورد صحیح با مشکلات و تحکیم و تثبیت حق است؛ هر چند مستلزم از دست دادن مال و جان و آبرو باشد.
صبر در لغت به معناى حبس و بازداشتن است.
صبر ، عامل حفظ دین و نگاهبان انسان از بى میل شدن به حق و حقیقت ، و عامل تقویت روح و روان ، و حافظ انسان از افتادن در دام شیاطین جنى و انسى است
صبر عبارت است از ثبات انگیزه دین در مقابل شهوت.(اخلاق،ص359
صبر عبارت است از: ثبات نفس و اطمینان آن،و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب، و مقاومت کردن با حوادث و شداید، بهنحوى که: سینه او تنگ نشود.و خاطر او پریشان نگردد.و گشادگى و طمانینه که پیشاز حدوث آن واقعه است زوال نپذیرد.پس زبان خود را از شکایت نگاهدارد.واعضاى خود را از حرکات ناهنجار محافظت کند.و این صبر در شداید است که ضد آنجزع است. ( معراج السعاده، 230)
صبر مقاومت نفس در برابر هواست. به عبارت دیگر صبر پایدارى انگیزه دینى در برابر انگیزههاى مخالف است انگیزه عاملى است که فاعل مختار را تحریک به انجام فعلى مىکند. بعضى افعال به انسان کمک مىکنند تا به کمال اخلاقى و قرب خداوند نایل شود و برخى مانع و مزاحم کمال او هستند. پس باید از افعالى که مزاحم کمال ما هستند خوددارى کنیم و به عبارت دیگر، در برابر انگیزههاى این گونه افعال مقاومت نماییم؛ یعنى صبر کنیم. (آموزههاى بنیادین علم اخلاق 1، ص122
صبر در این معنا، خود به خود فضیلتى اخلاقى نیست، بلکه مقاومتى است که ناشى از تسلط فرد بر خویشتن است. این مقاومت در صورتى از لحاظ اخلاقى فضیلت خواهد بود که هدف شخص صابر، کمال اخلاقى و تقرب به خداوند باشد و صبر در برابر چیزى صورت گیرد که با کمال اخلاقى و تقرب خداوند در تعارض و تقابل باشد. ارزش اخلاقى صبر بسته به هدفى است که صبر به منظور آن صورت مىگیرد. در مبحث «روابط انسان با خداوند، مقصود از صبر، نوعى مقاومت در برابر عواملى است که رابطه انسان با خدا را سست مىکنند و او را از دایره ایمان به لحاظ نظرى یا عملى خارج مىسازند. (آموزههاى بنیادین علم اخلاق1 ،ص120)
صبر را در معناى عام آن مىتوان این گونه تعریف کرد: باز داشتن خود را از عملى که مانع رسیدن به هدف و یا موجب تأخیر در رسیدن به هدف مىشود که در آیات قرآن مجید به آن توجه خاصی شده است و به بیان آثار صبر و نتایج عجله کردن در امور می پردازد، در احادیث نیز به این مسئله پرداخته شده است و صبر را به سه دسته کلی با عنوان
صبر بر طاعت
و صبر بر مصیبت
و صبر بر معصیت
تقسیم شده است.
آیات وروایاتی در مورد صبر وشکیبایی
تواصوا بالصبر: شکیبائی و ((صبر)) و استقامت و سفارش کردن یکدیگر به آن مطرح است ، چرا که بعد از مساله شناخت و آگاهی ، هر کس در مسیر عمل در هر گام با موانعی روبرو است ، اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمی تواند احقاق حق کند ، و عمل صالحی انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند ، که شامل هم صبربر طاعت و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات و هم صبر در برابر انگیزه های معصیت .(تفسیر نمونه سوره عصر)
خداوند متعال در سوره مبارک بقره، آیه 45،همه ما را به استعانت از صبر دعوت کرده و می فرماید واستعینوا بالصبر و الصلوة
مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: صبر از بزرگترین ملکات و حالاتی است که قرآن کریم از آن ستایش کرده است. نشان چنین عظمتی در مورد صبر آن است که قرآن کریم حدود هفتاد بار از آن یاد کرده و حتّی دربارة آن فرموده است "اِنَّ ذَلِکَ مِن عَزمِ الاُمور"(لقمان،17)(تفسیر المیزان، علامه طباطبایی (ره)، ج 1، ص 344، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات
.) سوره طور آیه 48 : وَ اصْبرِ لِحُکمِْ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَ سَبِّحْ بحِمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُوم ( صبر کن براى حکم پروردگار خود اى پیغمبر! که البته تو در حفظ و عنایت مایى )
سوره قمر آیه 27 : إِنَّا مُرْسِلُواْ النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبهمْ وَ اصْطَبر( البته ما فرستادیم شتر صالح را براى امتحانشان و گفته شد به صالح که: مراقب مردم باش که با ناقه چه می کنند سفارش کن که مبادا سوء قصدى به ناقه نمایند و صبر کن بر آزار ایشان )
سوره قلم آیه 48 : فَاصْبرِ لحُکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الحُوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَکْظُوم ( صبر کن اى پیغمبر! براى حکم پروردگار خود و مباش در طلب عجله عذاب ایشان مثل صاحب ماهى [که یونس پیغمبر بود] صبر نکرد بر اذیت قوم خود و عذاب ایشان را خواست. وقتى که یونس در حالتى که از قوم خود دلتنگ بود پروردگار خود را خواند )
چند داستان در مورد صبر وشکیبایی
یک قدم بالا بیایید:
روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد. بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید . او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست کمک کرد . آن ها با بیل در چاه سنگ و گل ریختند.اسب ابتدا کمی ناله کرد ، اما پس از مدتی ساکت شد و این سکوت او به شدت همه را متعجب کرد . آنها باز هم روی او گل ریختند . کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت متحیر کرد.با هر تکه گل که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد ، گل را پایین می ریخت و یک قدم بالا می آمد همین طور که روی او گل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد زندگی در حال ریختن گل و لای برروی شماست . تنها راه رها یی این است که آنها را کناربزنید و یک قدم بالا بیایید. هریک از مشکلات ما به منزله سنگی است که می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده کنیم با این روش می توانیم از درون عمیقترین چاه ها بیرون بیاییم.
حکایت
من و دوستم در بیابانی گم شدیم. راه به جایی نمی بردیم. پناهگاهی را جستجو میکردیم تا کمی استراحت کنیم. در سمت راست خود با خیمه ای روبرو شدیم،به سویش رفتیم و سلام کردیم.زنی از داخل خیمه سلام ما را جواب داد و گفت: چند لحظه رویتان را بر گردانید تا بتوانم خود را برای انجام وظیفه آماده کنم.ما چنین کردیم.فرشی ساده انداخت و گفت:بنشینید تا فرزندم بیاید.
ساعاتی آنجا نشستیم.زن که هر چند لحظه یک بار،در خیمه را بالا میبرد و به انتظار دیدن فرزندش،انتهای بیابان را نگاه میکرد،یک باره گفت:سواری میاید.خدا قدمش را مبارک فرماید!
کمی که سوار نزدیک شد،گفت:شتر مرکب فرزند من است،ولی شتر سوار کس دیگری است.وقتی سوار،نزدیک زن رسید،گفت:ای امّ عقیل ،خدا به شما در مورد فرزندتان عقیل پاداش دهد.
او پرسید:وای مگر فرزندم چه شده؟ ایا مرده است؟!مرد گفت:بله.
ام عقیل دوباره پرسید:چگونه مرد؟پاسخ داد:شترهایم به هم ریختند،برای خوردن آب به یکدیگر فشاروارد کردند و فرزند شما را در چاه انداختند.
زن با آرامشی خاص گفت: اکنون من مهمان دارم.پیاده شو و از آنها پذیرایی کن!
پیرزن گوسفندی آورد و مرد آن را سر برید.مادر داغدیده برایمان غذایی ترتیب داد و ما در حالی که از صبر زن حیرت زده بودیم،شروع به خوردن کردیم .
وقتی غذا تمام شد،ام عقیل نزد ما آمد و گفت:ایا در میان شما کسی هست که از کتاب خداوند چیزی به نیکویی بداند؟پاسخ دادم:بله میدانم.
از من خواست:برایش ایاتی بخوانم که او را در غم مرگ فرزندش آرام کند،گفتم:خدای عزّوجلّ میفرماید:
)…و بشّر الصّابرین الّذین إذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا للّه و انّا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و اولئک هم المهتدون)؛به شکیبایانی مژده ده که وقتی به آنها غمی میرسد،گویند:ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم.بدرود و رحمت پروردگارشان بر آنها باد و همینها هدایت یافتگانند.(سوره بقره،ایه 155157)
مادر داغدیده گفت:ترا به خدا اینها کلام خدا و ایات قرآنی است؟
گفتم:به خدا سوگند،اینها در کتاب خدا و کلام پروردگار میباشد که بر قلب پیامبر(ص) نازل شده است.پس از نزد ما خداحافظی کرد،به نماز ایستاد و چنین دست به دعا برداشت:
خدایا،هر چه گفتی،انجام دادم (صبر پیشه کردم و به تو اعتماد نمودم) من به فرمان تو عمل کردم،تو نیز به وعدهات عمل کن وپاداشی را که وعده دادهای محقق فرما! اگر در دنیا کسی برای کسی میماند،با خود میگفتم،فرزندم برای بر آوردن نیازهایم میماند….
ما از آنجا رفتیم،در حالی که میگفتیم:زنی کاملتر از او ندیدهایم.(لئانی الاخبار ج 1 ص 305)
اللهم اجعل فی قلبی نورا
و فی سمعی نورا
و فی بصری نورا
و فی لسانی
نورا و فی یدیَّ نور
و فی رِجلَیَّ نورا
و فی جمیع جوارحی
نورا
یا نور الانوار.
حسد
وحسادت
· معنی وتفسیر
حِسادَت یا رَشک احساسی است که هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشتههای برتر فردی دیگر روی میدهد: و فرد حسود یا میخواهد که آن را داشته باشد و یا آنکه میخواهد دیگری آن را نداشته باشد.
حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار می دهد
. حسادت یک انگیزه است و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی می شود .
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست، بلکه انسان به خاطر این که شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع می شود، حسادت می ورزد .
حسود هیچ وقت فکر نمی کند آن فردی که بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر کار کرده، او گمان می کند که هر موقعیت بهتری، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد که شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست . اکثر افراد حسود فکر می کنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی که می پذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد، رنج بیشتری می کشند . این حسودان سعی می کنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله کنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند که طرف مقابل از امکانات بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود نابود می کنند . این افراد، محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می کنند که دیگری را تحسین می کنند، ولی در واقع بسیار رنج می کشند .
حسادت یک احساس مطلق نیست، بلکه مخلوطی است از خشونت و شکست.خشونتی که حسود احساس می کند مانع از رنج بیشتر او از شکست می شود .
در کتاب مقدس مسیحیت، حسادت تحت عنوان" گناه مرگ آور" آمده است.
این انسان ها احساس می کنند فقط وقتی خواسته های دیگران را کامل انجام دهند مورد قبول مردم می باشند . این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ می گویند و مرتباً به دنبال این هستند کاری کنند که بدان وسیله رضایت دیگران را کسب کنند .تفاوت و تمایز باعث ایجاد حسادت میشود.
سوال
حال یک سوال مطرح می شودکه:
آیا بین حسد،غبطه وغیرت فرقی هست یا اینکه همه مصداق حسادت می باشد؟ فرق حسد با غبطه و غیرت |
چگونه می توان خود را از حسودان محافظت کرد ؟
حسادت در مرحله نابود کننده آن بسیار خطرناک است و آن را نباید ساده گرفت، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی کند افراد حسود را آرام کند و با آنها به طریقی کنار بیاید . یا حداقل سعی کند با آنها مواجه نشود . ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همکار امکان پذیر نیست . بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی کند از آنچه که دارد مقداری به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و کاهش خشونت او گردد و یا با گفتن مشکلات خود، آتش درون قلب حسود را کمتر کند و یا برعکس، خود آدم حسود برای آرامش درونی بگوید : فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده ! بچه های او معتاد هستند . همین افکار و واکنش ها در روابط افراد ایجاد توازن می کند . در واقع بهترین موقعیت را کسانی دارند که با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت می رسند، این گروه هیچ مشکلی با افراد حسود ندارند . و در نهایت باید گفت کسانی که با کمبودهای خود کنار بیایند، می توانند به آرامش و آسایش برسند .هر کسی که حسد میورزد خودش را زودتر نابود می کنددر حدیث است که هر کسی به تو نیکی وخوبی می کند به او خوبی کنید واگر کسی به شما بدی میکند جوابش را به بدی ندهید بدانید که ان بدی زودتر خودش را از بین می بردایا میدانید کسی که حسد میورزد فقط به خودش اسیب می رساند چون طرف مقابل که خبر ندارد ان فقط ارامش واسایش خودش را میگیردوهمیشه در حال معصیت وگناه است حاسد همیشه سعی براین دارد که طرف مقابل خودش را به زمین بزند پله ترقی بقیه گناهان حسادت است . تهمت دروغ عیب جویی و...ازدلایل حسادت هستند.ما غافل هستیم ازاینکه دنیا ارزش ندارد
که ما حسد بورزیم یادمان باشه که اولین گناهی که در آسمانها وزمین انجام شد حسادت بوده.یادمان باشه که حاسد میتواندطرف مقابلش را ان چنان سرنگونکند که هر کسی قادر به انجام ان نیست
· راهکار علمی و عملی معالجه حسد:
1- راهکار علمی: بسیاری از مفاسد اخلاقی ناشی از این است که ایمان در قلب آدمی جای نگرفته است و دل بی خبر از نهی کلام الهی و امامان معصوم (ع) است. آن کس که حسد می ورزد؛ بداند که ایمان ندارد که خداوند طبق مصلحت، نعمتی را به بندهاش داده است و او بی خبر از این مصلحت است. و بداند که به عدل خدا نیز ایمان ندارد چون ایمان به عدل با حسد منافات دارد. اگر انسان خداوند را عادل میداند باید تقسیم او را نیز عادلانه دانست.
2- راهکار عملی: و آن به این صورت است که به محسود اظهار محبت کنی. نفس، تو را امر میکند که او را اذیت کن، توهین کن و دشمن داشته باش ولی تو بر خلاف میل نفس اماره به او محبت کن و از او قدردانی نما، خوبیهای او را بر خود و دیگران بازگو کن و صفات خوب او را یادآوری کن. این امور گرچه در مرحله اول سخت است ولی کم کم این رذیله حسادت از بین خواهد رفت و نفس عادی میشود و واقعیت پیدا میکند.
· ریشه ها وعلتها
1- خبث نفس و بخل نسبت به خیر و صلاح بندگان خدا
2- کینه ورزی و دشمنی
3- حب شهرت و ریاست
4- ندیدن پیشرفت و برتری دیگران
5- بیم از نرسیدن به مقصود
6- خود بزرگ بینی
7-شگفت زدگی
8-تنهایی
9-بیکاری
10-تبعیض بین فرزندان
· آیات وروایاتی در مورد حسادت
ام لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا (53
یا آن ها را بهره ای از حکومت است که در این صورت به مردم سر سوزنی نمی دادند
أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا (54)
یا اینکه بر مردم نسبت به آنچه خدا از کرم خویش به ایشان داده رشک می برند همانا که ما خاندان ابراهیم را کتاب و حکمت دادیم و بدیشان فرمانروایی بزرگی بخشیدیم
فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَکَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا (55)
پس برخی از آنان به وی ایمان آوردند و برخی روی برتافتند و آن ها را جهنم افروخته بس است
توضیح آیات 53 تا 55 سوره نساء: این سه آیه در خصوص افشاء نیت سوء وحسادت یهودیان نسبت به مسلمانان ، نزدیکان و خاندان پیامبر اسلام و همچنین دلجوئی از مسلمانان در مقابل این نوع برخوردهااست. کعب به همراه جمعی به مکه رفتند و مزورانه شروع به جلب حمایت مشرکان کردند و شروع به بد گویی علیه مسلمانان نمودند و درخواست کردند از آنها حمایت شود تا حکومت مدینه را به دست بگیرند خداوند متعال می فرماید: اینها که نه توان دست گرفتن حکومت را دارند و نه اهلیت حکومت کردن زیرا قومی حسود و انحصار طلب هستند اگر حکومت و قدرت در دست آنها قرار گیرد کاملاً در انحصار خود قرار می دهند و اجازه استفاده را به کسی دیگر نمی دهند. و سپس آمده است ما به ابراهیم ( موسی، داود و غیره) از پیامبران قبل از محمد رسالت و نبوت دادیم ولی یهودیان متفرق شدند و بعضی پیروی و جمعی ضد آنها ایستادند و دوزخ را برای خود انتخاب کردند.
«وَ لاتحَاسَدُو، فَانَّ الحَسَدَ یَأکلُ الاْیمَانَ کَمَا تَأکلُ النارُ الحَطبَ». علی علیه السلام در ضمن خطبه هشتاد و شش می فرماید: «حسد نورزید که حسد ایمان را نابود می کند، آن گونه که آتش هیزم را می خورد و خاکستر می سازد.» و امام صادق (ع) در حدیثی ریشه کفر را حسادت معرفی کرده و فرمو ده اند: «از حسادت کردن به یکدیگر بپرهیزید؛ زیرا کفر ریشهاش حسادت است.»
و در حدیثی دیگر از امام صادق (ع) آمده است آفت دین سه چیز است: «حسد، عجب و فخر» حسادت علاوه بر اینکه آفت دین و ایمان آدمی محسوب میشود ضرر و زیانهای جسمانی فراوانی نیز به همراه دارد که اگر معالجه نشود انسان را از بین میبرد.
در این باره امام علی (ع) میفرمایند: «حسادت تن را فرسوده و علیل میکند.»در واقع دشمن نظام آفرینش و مخالف مواهب و اکرام الهی نسبت به بندگان است و چنین امری با ایمان کامل، سازگار نیست. اضافه بر این، او نباید سعادت خود را در سلب نعمت از دیگران ببیند، بلکه اگر ایمان راسخ به خدا دارد، باید همانند آن نعمت ها، یا افزون بر آنها را، از پروردگار بطلبد. - در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است:« الحسد شر الامراض؛ حسد بدترین بیماری اخلاقی است». طبق این حدیث هیچ بیماری اخلاقی بدتر از حسد نیست.
از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «راس الرذائل الحسد؛ سرچشمه صفات رذیله حسد است».
و نیز از همان حضرت در یک تعبیر کنایی آمده است که فرمود: «لله در الحسد ما اعدله بدء بصاحبه فقتله؛ آفرین بر حسد! چقدر عدالت پیشه است، نخست به سراغ صاحبش میرود و او را میکشد!» - باز از همان حضرت نقل شده که فرمود: « ثمرة الحسد شقاء الدنیا والآخرة؛ میوه درخت حسد شقاوت دنیا و آخرت است .
· چند سخن وچند داستان
سخن ارسطو:
ابن ابی الحدید نقل می کند: «از ارسطو پرسیدند که چرا غم حسود از بیمار و دردمند افزون تر است؟ حکیم جواب داد: زیرا او مانند سایر مردم غم هایی دارد و از خوشبختی مردم نیز غمش افزوده می گردد. خبث طینت و پلیدی سرشت در حسود، کم نظیر و بی مانند است». کسی که سوختن و گداختن بندگان خدا، سرور و نشاطش باشد و ذلت و بی چارگی برادرانش، موجب فرح و انبساطش بشود، بالاترین شقاوت ها را داراست.
داستانی از گلستان:
سعدی می گوید: پادشاهی پسری داشت که در وی آثار عقل و کیاست آشکارا بود و دلیری اش به اندازه ای بود که در نبردی که سپاه دشمن، بی قیاس و سپاهیان پدرش اندک بود، دشمن را شکست داد؛ از این جهت بسیار مورد مهر پدر قرار گرفت. برادرانش بر وی حسد بردند و زهر در طعامش کردند. خواهرش از غرفه دید و دریچه بر هم زد؛ پسر به فراست دریافت و گفت: «محال است که هنرمندان بمیرند؛ بی هنران جای ایشان بگیرند»
نتیجه
باید دانست که کسی که حسد میورزد اول خودش را نابود میکند بعد دیگری را.
چهار قل قران
بنام ایزد منان.
(اخلاص .مکی.4 آ یه)
سر انجام گفتار نام خداست
که رحمت گرو مهربان خلق را
× بگو او خدائیست یکتاو بس که هر گز ندارد نیازی به کس
× نه زاده نه زاییده شد آن اله نه دارد شریکی خدا هیچ گاه
(فلق. مکی.5 آ یه)
سر انجام گفتار نام خداست
که رحمت گرو مهربان خلق را
× بگو می برم سوی یزدان پناه که بشکافد او آسمان صبگاه
× زشرّ هر آنچیز کو آفرید زشرّ شبانگه چو آید پدید
× زشرّّ زنانی که افسونگرند میان گره سحر خود می برند
× زشرّ هر آنکس که باشد حسود چو بر دیگران حسرتش رانمود
(ناس. مدنی . 6 آیه)
سر انجام گفتار نام خواست
که رحمت گرو مهربان خلق را
× بگو می برم سوی ربی پناه که خلق جهان راست شاه واله ..و..و
× زشیطان خناس کز مکر وشرّ کندِ وسوسه قلبهای بشر
× کند وسوسه قلبها هر دمی چه از جن بود او چه از آدمی
(کافرون .مکی .6 آیه)
سر انجام گفتار نام خداست
که رحمت گرو مهربان خلق را
× بگو ای رسول خدا مصطفی به کفار وبر مشرکان خدا
× نخواهم پرستم خدایان خوار که آن را پرستید در روزگار
× نه هرگز پرستید رب مرا نه من می پرستم بتان شما
× نه هرگز پرستید آ ن کردگار که باشد مرا رب وپروردگار
× شما پس همان شرک گیرید پیش که توحید من نیز ار آن خویش