چه کسی دوست دارد بمیرد در حالیکه مرگ در چند قدمی ماست .دیشب به سینما رفته بودیم تا فیلم سه بعدی تای تانیک که به مناسبت صدمین سالگرد غرق شدنش دوباره بر روی پرده آمده بود را ببینم .فیلمی که از واقعیت الهام میگیره وحاوی صحنه های زندگی (عشق) و مرگ (قیامت ) است .
روزی که طبقه های مختلف از مردم سوار کشتی شدند (تازه بعضی ها (مخصوصا قشر ضعیف جامعه ) بر ای خریدن بلیط آن کشتی با هم دعوا میکردند چونکه کشتیی بود که ازسالهای قبل در موردش تبلیغ شده بود وهر کسی آرزوی سوار شدنش را داشت و سوار شدنش بغیر از تفریح و گردش ،افتخاری محسوب می شد غافل از اینکه شاید این سفر ،سفر آ خرت آنها باشد ولی چه کسی می دانست ،شاید اگر مردم میدانستند که خودشان به استقبال مرگ میروند هیچ وقت سوار نمی شدند.) همه لباسهای نو پوشیده بودند( چه از طبقه فقیر و چه از طبقه ثروتمند).همه شاد و خوشحال بودند و بچه ها روی عرشه بازی میکردند مردها ی طبقه ثروتمند به تجارت می پرداختند و... ولی این ساعات شاد و دوست داشتنی خیلی طول نکشید .
در این فیلم اشاره ای به ازدواج اجباری هم شد که در آن(دختری (رز)از طبقه ثروتمند را میخواستند به عقد مرد پولداری در بیارند در حالیکه دختر رضایتی نداشت و(این کار را فقط به خاطر مادرش میخواست انجام بده ) .وبعد عاشق جوانی (جک )از طبقه محروم شد .و همچنین به صحنه قیامت که(زن از شوهرش وفرزند از مادرش و.....میترسد )اشاره شد با این تفاوت که در آن صحنه مردم از مرگ میترسیدند وهرکس سعی میکرد عشق خودش را نجات دهد (مادر فقیری سعی میکرد دو فرزند ش را بخواباند تا مرگ را به راحتی درک کنند ،شوهران همسران و فرزندان خود را به سمت قایق نجات هل میدادند تا نکند قایق پر شود و آنها جای بمانند ،زن وشوهر پیری همدیگر را در بغل گرفته بودند تا مرگ را با هم درک کنند وبعضی ها خودشان را به آب میانداختند تا شاید نجاتی برسد و انها را نجات بدهد ولی غافل از اینکه ،آب آنقدر سرد بود که آنها را منجمد کرد .و از خودگذشتگی وایثار هم اشاره شده(هنرمندانی که به جای نجات خودشون سعی کردند که با نواختن آهنگ (با ویولون )آرامش به مردم بدهند ).
ساعت داشت سریع میگذشت و کشتی داشت از آب پر میشد،برق قطع شده بود و نیمی از کشتی در آب فرو رفته بود ونیمی دیگرش هم در حال رفتن در آب بود .(همه اینها از بی دقتی دیده بانهای کشتی اتقاق افتاده اگر آنها وجود کوه یخی را سریع اطلاع داده بودند هیچ وقت چنین اتفاقی نمی افتا د )ولی حیف که همش فکر و خیال است و هیچ کس نمی تواند با سرنوشت بجنگد
درنهایت هزاران نفر جان خودشان رادر این حادثه از دست دادند و بقیه هم که نجات یافتند، نهایت به آمریکا رسیدند .
همجنین قابل ذکر است که راوی این فیلم خانم مسنی است که از آن حادثه جان سالم بدر برده است.