صبر و شکیبایی
تعبیر و تفسیر
صبر در لغت به معنای خویشتن داری و حبس نفس است بر چیزی که عقل و شرع آنرا اقتضا می کند یا نهی میکند.
سوال
.وقتی برای دو نفر مشکلی پیش می آید وکاری ازدست انها بر نمی اید فرق ان کسی که صبر می کند و و کسی که صبرنمی کند در چیست؟ کسی که صبر میکند سینه او تنگ نمی شود.و خاطر او پریشان نمی گردد.آرامشی که قبل از حادثه داشته، از بین نمی رود .پس زبان خود را از شکایت نگاه می دارد.واعضاى خود را از حرکات ناهنجار محافظت می کند.و این صبر در شداید است که ضد آنجزع است ولی کسی که صبر نمیکند. در حقیقت عنان خود در مصیبت و بلا به فریاد کشیدن و آه وناله کردن و جامه دریدن و بر خود زدن رها میکند.بلکه داخل جزع است درمصائب دلتنگ میشود و ملول و پریشان خاطر و عبوس می گردد.
صبر به معنای مقاومت، پایمردی، برخورد صحیح با مشکلات و تحکیم و تثبیت حق است؛ هر چند مستلزم از دست دادن مال و جان و آبرو باشد.
صبر در لغت به معناى حبس و بازداشتن است.
صبر ، عامل حفظ دین و نگاهبان انسان از بى میل شدن به حق و حقیقت ، و عامل تقویت روح و روان ، و حافظ انسان از افتادن در دام شیاطین جنى و انسى است
صبر عبارت است از ثبات انگیزه دین در مقابل شهوت.(اخلاق،ص359
صبر عبارت است از: ثبات نفس و اطمینان آن،و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب، و مقاومت کردن با حوادث و شداید، بهنحوى که: سینه او تنگ نشود.و خاطر او پریشان نگردد.و گشادگى و طمانینه که پیشاز حدوث آن واقعه است زوال نپذیرد.پس زبان خود را از شکایت نگاهدارد.واعضاى خود را از حرکات ناهنجار محافظت کند.و این صبر در شداید است که ضد آنجزع است. ( معراج السعاده، 230)
صبر مقاومت نفس در برابر هواست. به عبارت دیگر صبر پایدارى انگیزه دینى در برابر انگیزههاى مخالف است انگیزه عاملى است که فاعل مختار را تحریک به انجام فعلى مىکند. بعضى افعال به انسان کمک مىکنند تا به کمال اخلاقى و قرب خداوند نایل شود و برخى مانع و مزاحم کمال او هستند. پس باید از افعالى که مزاحم کمال ما هستند خوددارى کنیم و به عبارت دیگر، در برابر انگیزههاى این گونه افعال مقاومت نماییم؛ یعنى صبر کنیم. (آموزههاى بنیادین علم اخلاق 1، ص122
صبر در این معنا، خود به خود فضیلتى اخلاقى نیست، بلکه مقاومتى است که ناشى از تسلط فرد بر خویشتن است. این مقاومت در صورتى از لحاظ اخلاقى فضیلت خواهد بود که هدف شخص صابر، کمال اخلاقى و تقرب به خداوند باشد و صبر در برابر چیزى صورت گیرد که با کمال اخلاقى و تقرب خداوند در تعارض و تقابل باشد. ارزش اخلاقى صبر بسته به هدفى است که صبر به منظور آن صورت مىگیرد. در مبحث «روابط انسان با خداوند، مقصود از صبر، نوعى مقاومت در برابر عواملى است که رابطه انسان با خدا را سست مىکنند و او را از دایره ایمان به لحاظ نظرى یا عملى خارج مىسازند. (آموزههاى بنیادین علم اخلاق1 ،ص120)
صبر را در معناى عام آن مىتوان این گونه تعریف کرد: باز داشتن خود را از عملى که مانع رسیدن به هدف و یا موجب تأخیر در رسیدن به هدف مىشود که در آیات قرآن مجید به آن توجه خاصی شده است و به بیان آثار صبر و نتایج عجله کردن در امور می پردازد، در احادیث نیز به این مسئله پرداخته شده است و صبر را به سه دسته کلی با عنوان
صبر بر طاعت
و صبر بر مصیبت
و صبر بر معصیت
تقسیم شده است.
آیات وروایاتی در مورد صبر وشکیبایی
تواصوا بالصبر: شکیبائی و ((صبر)) و استقامت و سفارش کردن یکدیگر به آن مطرح است ، چرا که بعد از مساله شناخت و آگاهی ، هر کس در مسیر عمل در هر گام با موانعی روبرو است ، اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمی تواند احقاق حق کند ، و عمل صالحی انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند ، که شامل هم صبربر طاعت و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات و هم صبر در برابر انگیزه های معصیت .(تفسیر نمونه سوره عصر)
خداوند متعال در سوره مبارک بقره، آیه 45،همه ما را به استعانت از صبر دعوت کرده و می فرماید واستعینوا بالصبر و الصلوة
مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: صبر از بزرگترین ملکات و حالاتی است که قرآن کریم از آن ستایش کرده است. نشان چنین عظمتی در مورد صبر آن است که قرآن کریم حدود هفتاد بار از آن یاد کرده و حتّی دربارة آن فرموده است "اِنَّ ذَلِکَ مِن عَزمِ الاُمور"(لقمان،17)(تفسیر المیزان، علامه طباطبایی (ره)، ج 1، ص 344، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات
.) سوره طور آیه 48 : وَ اصْبرِ لِحُکمِْ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَ سَبِّحْ بحِمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُوم ( صبر کن براى حکم پروردگار خود اى پیغمبر! که البته تو در حفظ و عنایت مایى )
سوره قمر آیه 27 : إِنَّا مُرْسِلُواْ النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبهمْ وَ اصْطَبر( البته ما فرستادیم شتر صالح را براى امتحانشان و گفته شد به صالح که: مراقب مردم باش که با ناقه چه می کنند سفارش کن که مبادا سوء قصدى به ناقه نمایند و صبر کن بر آزار ایشان )
سوره قلم آیه 48 : فَاصْبرِ لحُکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الحُوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَکْظُوم ( صبر کن اى پیغمبر! براى حکم پروردگار خود و مباش در طلب عجله عذاب ایشان مثل صاحب ماهى [که یونس پیغمبر بود] صبر نکرد بر اذیت قوم خود و عذاب ایشان را خواست. وقتى که یونس در حالتى که از قوم خود دلتنگ بود پروردگار خود را خواند )
چند داستان در مورد صبر وشکیبایی
یک قدم بالا بیایید:
روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد. بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید . او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست کمک کرد . آن ها با بیل در چاه سنگ و گل ریختند.اسب ابتدا کمی ناله کرد ، اما پس از مدتی ساکت شد و این سکوت او به شدت همه را متعجب کرد . آنها باز هم روی او گل ریختند . کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت متحیر کرد.با هر تکه گل که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد ، گل را پایین می ریخت و یک قدم بالا می آمد همین طور که روی او گل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد زندگی در حال ریختن گل و لای برروی شماست . تنها راه رها یی این است که آنها را کناربزنید و یک قدم بالا بیایید. هریک از مشکلات ما به منزله سنگی است که می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده کنیم با این روش می توانیم از درون عمیقترین چاه ها بیرون بیاییم.
حکایت
من و دوستم در بیابانی گم شدیم. راه به جایی نمی بردیم. پناهگاهی را جستجو میکردیم تا کمی استراحت کنیم. در سمت راست خود با خیمه ای روبرو شدیم،به سویش رفتیم و سلام کردیم.زنی از داخل خیمه سلام ما را جواب داد و گفت: چند لحظه رویتان را بر گردانید تا بتوانم خود را برای انجام وظیفه آماده کنم.ما چنین کردیم.فرشی ساده انداخت و گفت:بنشینید تا فرزندم بیاید.
ساعاتی آنجا نشستیم.زن که هر چند لحظه یک بار،در خیمه را بالا میبرد و به انتظار دیدن فرزندش،انتهای بیابان را نگاه میکرد،یک باره گفت:سواری میاید.خدا قدمش را مبارک فرماید!
کمی که سوار نزدیک شد،گفت:شتر مرکب فرزند من است،ولی شتر سوار کس دیگری است.وقتی سوار،نزدیک زن رسید،گفت:ای امّ عقیل ،خدا به شما در مورد فرزندتان عقیل پاداش دهد.
او پرسید:وای مگر فرزندم چه شده؟ ایا مرده است؟!مرد گفت:بله.
ام عقیل دوباره پرسید:چگونه مرد؟پاسخ داد:شترهایم به هم ریختند،برای خوردن آب به یکدیگر فشاروارد کردند و فرزند شما را در چاه انداختند.
زن با آرامشی خاص گفت: اکنون من مهمان دارم.پیاده شو و از آنها پذیرایی کن!
پیرزن گوسفندی آورد و مرد آن را سر برید.مادر داغدیده برایمان غذایی ترتیب داد و ما در حالی که از صبر زن حیرت زده بودیم،شروع به خوردن کردیم .
وقتی غذا تمام شد،ام عقیل نزد ما آمد و گفت:ایا در میان شما کسی هست که از کتاب خداوند چیزی به نیکویی بداند؟پاسخ دادم:بله میدانم.
از من خواست:برایش ایاتی بخوانم که او را در غم مرگ فرزندش آرام کند،گفتم:خدای عزّوجلّ میفرماید:
)…و بشّر الصّابرین الّذین إذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا للّه و انّا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و اولئک هم المهتدون)؛به شکیبایانی مژده ده که وقتی به آنها غمی میرسد،گویند:ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم.بدرود و رحمت پروردگارشان بر آنها باد و همینها هدایت یافتگانند.(سوره بقره،ایه 155157)
مادر داغدیده گفت:ترا به خدا اینها کلام خدا و ایات قرآنی است؟
گفتم:به خدا سوگند،اینها در کتاب خدا و کلام پروردگار میباشد که بر قلب پیامبر(ص) نازل شده است.پس از نزد ما خداحافظی کرد،به نماز ایستاد و چنین دست به دعا برداشت:
خدایا،هر چه گفتی،انجام دادم (صبر پیشه کردم و به تو اعتماد نمودم) من به فرمان تو عمل کردم،تو نیز به وعدهات عمل کن وپاداشی را که وعده دادهای محقق فرما! اگر در دنیا کسی برای کسی میماند،با خود میگفتم،فرزندم برای بر آوردن نیازهایم میماند….
ما از آنجا رفتیم،در حالی که میگفتیم:زنی کاملتر از او ندیدهایم.(لئانی الاخبار ج 1 ص 305)