من تا الان سه بار کربلا رفته ام .هر کدومش از قبلیش بهتر بود ،این سه سفر در سه سال پشت سر هم (86 87 88)اتفاق افتاد . سفر آخری از همه سفرهام بهتر بود چونکه امام در دقیقه 90 من را طلبید و یکی از دعاهای من به اجابت رسیده بود و آن این بود که با همه خواهرهام به سفر برم . حالا میخواهم بگم که چطور شد که من در سفر دوم این دعا را کردم ،در آن سفر سه خواهر بوددند که با وجود اینکه متاهل بودند و بجه داشتند، ولی به یاد دوران مجردیشان تنهایی اومده بودند .آنها با هم حرم میرفتند، باهم به بازار میرفتند و کمکی همدیگر هم بودندو....
اون موقعه بود که من هم از خدا در حضور اقا امام حسین خواستم که من هم در سفر دیگر اینگونه باشم . اصلا باورم نمیشد وقتی که شنیدم که اسم من ثبت شده است .ولی الان میفهم که خدا چقدر بتدگانش را دوست میدارد و اگر آنها از روی خلوص نیت از خدا طلب کنند بدون هیچ سوخت وسازی عطا میکند. ( البته قابل ذکر است که خداوند صلاح بتدگانش را بیشتر میداند )