از خدا بخواهیم که ما رو آنی و لحظه ای به خودمون واگذار نکنه.
که در این مورد باید به داستانی اشاره کنم
ازحضرت صادق علیه السلام روایت شدهکه رسول خدا در شبیکه مخصوص به ام سلمه (یکی از همسران وی) بود در خانه او بودند. او در اثنای شب پیامبر را ندید؛ از این رو ناراحت شد و در اطراف خانه به جستجوی وی پرداخت تا سرانجام پیامبر را دید که در گوشهای از بیت ایستاده دستها را بلند کرده گریه میکند و میگوید:
اللهم لا تنزع منّی صالح ما اعطیتنی ابداً اللهم و لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً اللهم لا تشمت بی عدوّاً و لاحاسداً ابداً اللهم لا تردّنی فی سوء استنقذتنی منه ابداً
بار خدایا! آنچه ازشایستگیها به من عطاکردی ازمن مگیر. بارخدایا! مرا حتی به اندازه چشم بر هم زدنی به خودم وامگذار. بارخدایا! دشمن یا حسدبرندهای را به شماتت و سرزنش من وامدار. بارخدایا! مرا به سوء و بدی که از آن نجاتم دادی و رهاندی بازمگردان.
ام سلمه به کناری رفت و شروع به گریه و زاری کرد به طوری که پیامبر صلی الله علیه و آله به سراغ او رفت و فرمود: «چرا گریه میکنی؟» میگوید: عرض کردم: «پدرم و مادرم فدای تو! چگونه نگریم در حالی که تو با آن مکانی که از سوی خدا داری که تَرک اولای گذشته و آینده تو را بخشیده، از خدا درخواست میکنی که هرگز دشمن یا حسودی تو را شماتت نکند را به ناراحتی و نگرانیای که از آن نجاتت داده، بر نگرداند و آن شایستگیها که به تو عطا کرده از تو نگیرد و اینکه هرگز تو را حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن به نفس خودت وا مگذارد.
فرمود:
ای امّ سلمه: و ما یومننی و انما وکل الله یونس بن متی الی نفسه طرفة عین فکان منه ما کان
چه چیز مرا ایمن گردانیده است حال آنکه خداوند به یک چشم بر هم زدن، یونس را رها کرده و به خود واگذاشت؛ پس، از او صادر شد آنچه که صادر گردید.
هر یک از این چهار فقره دعای پیامبر بزرگوار که در دل شب انشا کرده و با خدا زمزمه مینمودهاند بسیار قابل توجه است و برای یک انسان عارف به خدا، بسیار ارزنده و سازنده میباشد به ویژه جملة دوم: «اللهم و لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً»، این جمله را همواره به خاطر داشته باشیم و از آن روزی بترسیم که خداوند ما را به حال خود رها کند که به تحقیق راه انسان در آن روز جز به سوی دوزخ نخواهد بود.
برگرفته از کتاب « سیری گذرا در سیره رسول الله (ص)» اثر حضرت آیت الله کریمی جهرمی