یلداتون مبارک
یلداتون مبارک
یلداتون مبارک
وقتی به کلمه عزب برخورد میکنیم ناخدا گاه ممکن است به واژه هایی نظیر معذب و عذاب برسیم ولی باید بگویم که عزب به معنای مجرد است .از این موضوع میتوانیم به کلمه ی مرکبی چون جوان عذب برسیم یعنی جوانی که در عذاب است البته باید گفت که معلوم نیست این عذاب چه نوع حالتی را میرساند آیا منظور حالت روحی وروانی اواست یا منظور از ان منظور مریضی ورنج بردن (جسمی) است . جوان عذب به جوانی گفته میشود که معنای زندگی را آن گونه که باید و شاید نمی تواند بفهمد آن کسی است که شاید زندگی را در معنای خوردن و خوابیدن ببیند و شاید هم گپی با دوستان .دوری از خانواده و شلوغ بودن سر پدر و مادر ووقت کافی نداشتن آنها برای فرزند میتواند یکی از عواملی باشد که یک جوان را به آنچه گفته شد تبدیل میکند . الان فکر میکنم که معنی و منظور من را از این نوشته فهمیدید بله جوان عذب جوانی که آرامش روحی و ذهنی و تمرکز حواس ندارد که البته گاهی ممکن است این حالات روی دهد در حالیکه خود طرف از آنها بی خبر باشد و انها را یک رویدادطبیعی بداند و هیچ چیز غیر عادی حس نکند . در این حالت آیا کسی میتواند به آن فرد کمک کند ؟ شما چه فکر میکنید ؟به نظر من اگر بعضی مواقع بر روی کار انها نظارتی کنیم حتی اگر از دور باشد میتوانیم به علل ضعف آنها پی ببریم و اگر پدر و مادر بتوانند خود را یک دوست برای آن فرد به حساب بیاورد میتوانند مشکل جوانشان را متوجه شوند ،پس چه میشود گاهی وقتها دست از کار روزانه خود بردارند و به درد و دل انها گوش دهند . پدر و مادر ها خوب میدانند که آنها برای خوب زیستن خود و فرزندشان کار میکنند نه برای جمع آوری اموال و... .
پندی از داستان هزارو یک شب
چند روز پیش داشتم قصه های هزار و یک شب را گوش میدادم به قصه ای رسیدم
خلاصه آن داستان این بود که (نه 9) درویش بودند که همه از چشم راست نابینا بودند وهمه هم چشم راستشون را در یک واقعه از دست داده بودند که یکی یکی و بعد از رسیدن به همدیگر و تعریف داستان زندگی شان دوست میشوند تااینکه شاهزاده ای به آنها میرسد چیزی از آنها طلب میکند ولی آنها به نیاز او نه میگویند چونکه آن همان چیزی بوده که آنها از آن اسیب دیده بودند ولی او اصرار میکند پس در نتیجه انها راضی میشوند وبه او میگویند اگر هر خطری برایت پیش بیاید پای خودت هست او هم که جوان ماجرا جو است قبول میکندکه اگر در این سفر صدمه ای دید مقصر کسی غیر از خودش نیست
من ازاین داستان نتیجه ای گرفتم این که اگر کسی مانند شما در راهی که شما رفته اید بخواهد برود
اجازه دهید که او هم مثل شما تجربه کسب کند البته شاید آن تجربه سخت باشد ولی شما هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید چون طرف مقابل شما هم مانند شما ست که در گذشته کله ی داغی داشتید . نه میتوان ان را نصیحت کرد نه میتوان ان را سفارش کرد فقط شاید بتوانید برای او دعا کرد ولی بهتر است که شما پندهای خود را بدهید هر چند او دادو بیداد کند و آبروریزی کند
مواد لازم
روغن ،رب گوجه فرنگی،پیاز،زعفران،مرغ،زرشک،کشمش،گردو،آلباخارا،
طرز تهیه
ابتدا پیازداغ گرفته بعد 2 تا قاشق برنج(که قبلا آن را به صورت کته در آورده)اضافه میکنیم در مرحله بعد آب زعفران را اضافه میکنیم اجازه میدهیم تا با هم کاملا مخلوط شوند بعدزرشک،کشمش،گردو،آلباخارا را به محتویات اضافه میکنیم و آن را کناری گذاشته بعد مرغ را نمک زده و مواد را در آن میگذاریم بعد رب را در روغن سرخ کرده و مرغ را در آن میگذاریم( ولی آب آن باید خیلی کم باشد)
مواد لازم
مرغ 2سینه
تخم مرغ 3عدد
خیارشور 500 گرم
هویج 3عدد
نخود فرنگی مقدار
ماست
سرکه
سس ماینوز
ابتدا مرغ را پخته بعد آن را ریز ریز میکنیم تخم مرغ و هویج را که به صورت آبپز در آوردیم را درآن رنده میکنیم بعد نوبت خیار شور است (بعضی افراد آن را رنده میکنند )ولی من ترجیع میدهم که آن را نگین نگین کنم تا جلوه ی بیشتری به غذا بدهد حالا نوبت نخود فرنگی است آن را به مخلوطمان اضافه میکنیم سپس ماست سرکه و سس ماینوز را اضافه میکنیم وبعد هم در ظرف مورد نظر میکشیم و با تخم مرغ قاچ شده و چیپس آن را تزیین میکنیم بعد هم میل میکنیم