غریبی و غربت (2)
خانواده ام از اینکه من شهرستان قبول شده بودم آن چنان رضایتی نداشتند مخصوصا داداش هام که تعصب خاصی روی من داشتند،تعصب آنها به حدی بود که موقعه ثبت نام چندین و چند بار می خواستن مامان و بابام، حتی خودم را منصرف کنند.من لحظه ثبت نام را قشنگ به خاطر می آورم لحظه ای پر استرس و پر خاطره بود،داداشم می گفتن: "خواهر ،شما همیشه در رفاه بودی (غذات آماده بوده،رختخوابت گرم ، نرم و تمیزبوده)وخلاصه بگم هیچ وقت سختی نکشیده ای". وقتی به این صحبت ها فکر میکردم، میدیدم واقعا درست میگویند،من واقعا وابسته بودم و هنوز ترش وشیرین دنیا را نچشیده بودم .
ولی با همه این مخالفت هاو نگرانی ها من بالاخره ثبت نام شدم.ودوره ی جدیدی که همراه با استقلال بود، شروع شد. دوره ای که از بهترین دوره های زندگی یک جوان است،(حقیقتش را بخواهید خیلی سخت بود ولی خیلی آموزنده و با حال هم بود.سختیش به این خاطر که درسها مشکل بود و استادان سخت گیرودوری از محیط گرم خانواده هم شرایط را سخت تر می کرد .
آموزندگی آن هم در این بود که من را صبورتر از قبل کرده بود و به من یاد آور شده بود که باید خودت کارهایت را انجام بدهی واز پس مشکلاتت برآیی.وبا حالیش هم در لذت از استقلال ومستقل بودنش بود).در این دوره ی سخت و شیرین خاطراتی برای من باقی مانده که وقتی به آن رجوع میکنم جز خوشحالی وخرسندی وشاید کمی نگرانی چیزی عایدم نمی شود.
1- شُومُو یـِی هُو اَز اینا کِردی کِه چه ؟
تَرکِ دوس و آشنا کِردی کِه چه ؟
2- شُومُو اِنگار مَنو یادِت نَمیاد
پیشِ من پُـشـتِـتـو را کِـردی کِه چه ؟
3- شُومُو شیرازو چـِـشات اَلـُو زده
ایکارارو - ایوَرا - کِردی کِه چه ؟
4- شُومُو، من تو شاچراغ بَس میشینم
کارِ بی رضُوی خدا کِردی کِه چه ؟
5- شُومُو مُشـتُـلُـقچی مُـشـتُـلُـق میخواد
آیِه وایَه م تو کوچا کِردی کِه چه ؟
6- شُومُو یـِی بارگی مَنو بُکـُش بُرو
روزُمو ایطُو سیا کِردی کِه چه ؟
7-شُومُو غم داشت تو دلُم گوروک میشد
تی شو وَر دُوشتی و وا کِردی کِه چه ؟
8- شُومُو اَی ما رُو میخـُوی وِل بُکـُنی
نذرِ سِید ابوالوفا کِردی کِه چه ؟
9- شُومُو اشکِ چـِش ما - وَواری - بود
تو به مردم تَرِشا کِردی کِه چه ؟
10- شُومُو تــِلــّـهِ بُختونی گـَردَنِته
یی هَمه سِتم به ما کِردی کِه چه ؟
11- شُومُو نازتو سمندر میخرید
دوسی بُو* - جُـلُـنـبُـرا - کِردی کِه چه ؟
------------------
*با
----------------------------------------------------------------------
واژه های این شعر:
شُومُو: شما – این شما که از اختصاصات لهجه ی شیرازی است با –شما-ی دوم شخص جمع فرق دارد و به جای دوم شخص مفرد «تو» در مقام دادخواهی یا تند و صریح صحبت کردن استعمال می شود و جنبه ی خطاب دارد با اندکی جسارت و توهین، در انگلیسی برای همین منظور –Hey You- به کار می رود. گاهی «اوی شومو» هم گفته می شود، معنی تقریبی آن چنین است: (با تو هستم...)
بیت 1- یـِی هُو Yey-hov: یکباره – ناگهانی
بیت 1- اَزینا: اصل آن – از اینهاست و باز از مصطلحات لهجه ی شیرازی است و برای لغتی که در خاطرشان نیست به کار می رود.
بیت1- کِه چه؟: که چی؟
بیت 2- پُشتِتو را کِردی: پشتت را راه کردی، به من پشت کردی
بیت 3- اَلُو alov (واو ملفوظ است): آتش شعله ور
بیت 3- ایکارا: این کارها (ایوَرا: این ورها،این اطراف)
بیت 5- مُشتُلُقچی Moštoloq-?i: مژده رسان، پیک خوش پیام (مُشتُلُق: انعام)
بیت 5- آیه وایه âye-vâye: آواره، سرگردان
بیت 7- گوروک Guruk (گوروک نخ): بسته نخ، گوله نخ (غیر از کلاف نخ است) در ترکی -تـُپ- به ضم ت می گویند که ریشه آن همان توپ است
بیت 7- تی Ti: نوک
بیت 8- اَی ay (به فتح الف): اگر
بیت 8- سِید ابوالوفا: پیری است مقدس که آرامگاهش در خیابان نادر نزدیک خیابان لطفعلیخان زند است. میگویند مرید حافظ بوده و بسیار مورد علاقه ی حافظ. در اشعار حافظ به ایشان اشاره شده: وفا از خواجگان شهر با من، کمال دولت و دین؛ بوالوفا کرد.
بیت 9- وَواری Vavâri (به فتح واو اول): عاریه
بیت 9- تَرِشا (کردن) Tarešâ: قطرات آب پاشیدن روی کسی (ریشه آن ترشح است)
بیت 10- تِـلِـّه بُختونی Telle-Boxtuni (به کسر ت، تشدید لام و ضم ب): تله بهتانی، بهتان
بیت 11- جُلُنبُر Jolonbor (به ضم ج و ل و ب): بی سر و پا